تا زمانیکه به اهداف خود دست یافته و برای بهترین بودن سختکوشی می کنـید، فـردی موفق محسوب میشوید. این اصل مطلب است.
با این حال افرادی نیز وجود دارندکه نمی توانـندبه سطـح رضایت بخشی ازموفقیت دست یابند.ضعفهای شخصیتی و یا خـصوصـیات از پـیش تعیین شده زندگی آنها، مـوانـع اصـلی راه چنین انسانهایی بشمار می رود. اگر در زندگی خـود شـرایط دشـواری را تـجربه کرده اید، نگاهی به این صفات و موقعیت ها بیندازید تا ببینید در حال آماده نمودن خود برای شکستهای بیشتر میباشید یا خیر.
پشت گوش اندازی
ممکن است یکی از اصلیترین اهریمنان عامل نابودی شما در تحصیل و زندگی شغلی، طفره رفتن و به تعویق انداختن امور بوده باشد.
افرادی که علامت مزمن این "بـیمـاری" در آنها دیده میشود، مایلند با این جملات توجیه کننده که " تمام کردنش کاری نخواهد داشت" و یا "نگران نباش، وقت برای انجام دادنش بسیار است"، کارها و وظایفشان را برای همیشه از سر خود باز کرده و به تعویق بیندازند.
اگر کاری در حد و اندازه قابلیتهایتان به شما روی آورد ولی به دلیل عذر و بهانه های ذکر شـده از انجام آن ممانعت بعمل آوردید، قطعا" پشت گوش اندازی مشکل اصـلی بـوده و باید مرتفع گردد. احساس میکنید که زمان در اختیار شما اسـت، اما هنگامی که وقـت موعود نزدیک می شود، برای اتمام کار بسرعت هجوم می آورید و نتیجه آن خواهد شد که آن طور که در ابتدا مد نظرتان بود از انجام عمل مورد نظر باز خواهید ماند.
فرد پشت گوش انداز معمولا انسانی تنبل و سست می باشد. او برای همه چیز عذر و بهانه داشته و با اینکه توانایی و ابزار انجـام امـور را در اختـیار دارد، از اتـمام آنـها طـفره می رود. کار کردن با چنین اشخاصی غیر قابل تحمل است و نه تنها کاستی و سستی آنها باعث اختلال در کارها میگردد، بلکه کارمندان فعال دیگر نیز مـمکن اسـت به چنـین خصیصه ای دچار شده و رویه آنها را در پیش بگیرند.
ترس از موفقیت
مانع اصلی دیگر واهمه داشتن از موفقیت است. با اینکه چنین افرادی دقیقا" می دانند که برای موفق شدن به چه چیزی نیاز دارنـد، امـا بدلیل داشتن ترس از موفقیت قادر به رسیدن به اهداف والای خود نیستند. در نـظـر ایشـان راه پـیش رو، مـخـوف و رعـب آور میباشد. نگرانی از آینده و همه مسائلی که در نهایت گریبانگیر او خواهد شد، منجر به فقدان بصیرت و بازماندن آنها می گردد؛ مـخـاطرات ذاتـی روند تجارت، رام نشدنی بنظر خواهد رسید.
فرصت های ترقی در محل کار ممکن است پیش بیایند، اما فردی که از موفقیت وحشت داشته باشد قادر به گرفتن ترفیع نخواهد بود. او بهانه می آورد که مسؤلیتـهـای شـغـل جدید زیاد و خارج از توانایی هایش است. اینگونه اشخاص میلی به بالارفتن از پله های ترقی ندارند
وقتی آینده نا معلوم باشد، این وحشت شدت بیشتری پیدا میکند. باید پذیرفت افــرادی که دارای چنین ترسی نمیباشند روزهایی پیش رو دارند که در آنها آینده ترسناک جــلوه مینـماید، بنابراین میتوان متوجه شد اشخاصی که فاقد مکانیزمی مناسب برای برخورد و رویارویی با چنین موقعیتی می باشند، چگونه احساسی خواهند داشت.
تشخیص و حل این مشکل آسان تر از برخورد با پشت گوش انـدازی است. بـا کمی هم محوری و اندکی صبر و شکیبایی فردی که از پذیرش مسؤلیتهایی که موفقیتـش را به همراه خواهد داشت وحشت دارد، میتواند شرایط را به نفع خود تغییر دهد.
وسواس
افراد موفق دارای خصوصیتی مشترک هستند و آن قابـلیت تمرکز بر اندیشه های بـزرگ میباشد. برای بسیاری اتخاذ چنین دیدگاهی مشکل است چرا که خود را کاملا" محدود و متعهد به انجام کارهای جزئی و کوچک مینمایند. تلاش زیاد برای انجام کارهای جزئی زیان آور است چرا که زاویه دید را محدود خواهد کرد. اگر برای اتمام هر کار کوچکی مصر باقی بمانید، هرگز قادر نخواهید بود به اهداف والای خود دست پیدا نمایید.
اگر یک کارفرما کاری را به یکی از کارمندان سخت کوش خود محول کرده و آن کارمند دید وسیع نداشته باشد، بطور یقین کارمند مربوطه در مورد هر موضوع بی اهمیت آن پروژه دچار تنش و فشار روانی شده و در به نتیجه رساندن کار دچار کندی خواهد گـردید. این حالت در اصطلاح احساس وسواس فکری-علمی نامیده و بـاعـث کاهـش قـابل ملاحظه خلاقیت و کارایی می شود.
اینگونه افراد،سخت کوشی و تلاش زیاد را لازمه زندگیشان دانسته اما عزم و اراده خود را برای کاربرها و مصارف مفید بکار نمیبندند. تنظیم دقیق مهارتهای مدیریت زمـانـی در برطرف کردن این مشکل کمک فراوانی خواهد نمود.
نا امنی
افراد ضعیف و سست بنیان بعلت داشتن احساس ناامنی،در کارشان پیشرفتی حاصل نمیگردد. شاید یکی از دلایل عدم موفقیت اینگونه انسانها در بی میلی آنها برای نشان دادن برش از خودشان نهفته شده باشد. علت ترس نیست؛ فقدان اطمینان و اعـتـمـاد باعث عقب ماندن آنها میگردد. برای مثال عدم برخورداری از تجربه در بخشی بخصوص، می تواند موجب پدید آمدن احساس عدم اعتماد به نفس در فرد شود.
مثال بیان شـده در قـسمت قبل در این مورد نیز قابل بیان است با این فرق که کارمند از هـمـان ابـتـدا اصلا" از انـجـام کار مـحولـه امـتـنـاع ورزیده و با بهانه آوردنهای گوناگون به کار فرمای خود اینگونه القا میکند که نمی تواند از عهده چنین مسؤلیتهایی برآید.
در اینـجا نـیز مـسئله هزینه فرصت از دست رفته مطرح است. برخی افراد مایل نیستند برای پیشرفت و تـرقی دادن مـوقـیعت شـغلـیشان در زمان مـحدود خـود بـه داد و ستد بپردازند اما اینگونه گزینه ها و پیشنهادات کاری بخشی از زندگی مـحسـوب میگـردنـد. بنابراین ببینید که چه چیزی برای شما بیشتر اهمیت دارد و با اطمینان خاطر تصمیمـی مناسب بگیرید.
اطرافیان
ممکن است شما همه شرایط لازم برای منعکس نمـودن فردی موفق از خود را دارا باشید، اما آیا دوستانتان شـما را در این راه همراهی میکنند؟ ممکن اسـت آنـها دیدگـاه مـتـفـاوت و مـتـضـادی از مـوفـقیت نسبت بشـما داشـتـه باشند. ( و یا اصلا" دیدگاهی نداشته باشند )دوسـتـان به علت تاثیرات منفی راه رسیدن بـه موفـقیت را برایتان سخت و دشوار میکنند.
برخی از اطرافیان حتی ممکن است متوجه پـتـانـسیل واستعدادهای نهانی شما نشده و باعث زمین خوردگی وتردید در قابلیتها و تواناییها گردند. حتی برای نامزد و یا همسرتان ممکن است این تصور بوجود آید که توانمندیهای شما هنـوز بـرای خودتان ثابت نشده و این میتواند به بدبینی آنها نسـبت بـه آینـده تان منجر گردد. این موضوع ممکن است باعث نا امیدی و تضعیف روحیه شود، اما بیاد داشته باشید که نباید دیگران را مقصر بدانید؛ شما فقط یک قربانی بیگناه نیستید.با وجود ابراز بی اعتنایی آنها هنگام بیان ایده های کاری جدیدتان،بخاطر داشـته باشید که این شما هستید که چنین همراهانی را در آن لحـظـه و لـحـظـات آتی برای خود برگزیده اید.
اگر این گونه روابط دوستی برایتان اهمیت دارد، کاری که باید انجام دهید همسو نمودن دوستانتان با سیستم و خط مشی خود است.چنانچه توانـستـید متقاعدشان کنید که انسانی شایسته اعتماد و اطمینان میباشید، آنها را دوستان واقـعـی خـود دانسته و در غیر اینصورت برای همیشه از زندگی خود بیرونشان کنید.
فقدان منابع
هیچ چیزی ناهنجار تر از این مـوضـوع نـیست که انسان با وجود داشتن همه قابلیتهای لازم جـهت رسـیدن بـه مـوفقیت، فقط بخاطر عوامل خارج از کنترل خود، از پیشرفـت باز ماند. فقدان منابع مالی و یا کمبود زمان بدلیل نگهداری از خانواده و یا مسؤلیتهای دیگر میتواند یک قاتل واقعی باشد. رشد کردن زیر خـط فقر و یا تامین نمودن نزدیکانی که به شما نیازمند هستند، آینده را بسیار متفاوت از آن چـیزی که در تصـورتـان بوده ترسیم خواهد نمود.
بسیاری از مواقع بـدنـیا آمدن یک بچه و یا بیماری ناگهانی افراد خانواده باعث لغو شدن برنامه ها و بازماندن انسان از عملی کردن اهـدافـش خـواهـد شد. این هم یکی دیگر از حقایق تلخ زندگی است که همیشه امور بر وقف مراد آدمی نمی باشد.
البته باید دانست که موفقیت نه فقط بر اساس مقیاسهای متفاوت، بـلـکه در مـکانهـا و شرایط گوناگون نیز مورد سنجش قرار میگیرد. موفقیت مالی ممکن است هدف اصلـــی شما باشد، اما پدری خوب و کارمندی سخت کوش بودن برای تامین کردن یک خانـــواده نوپا نیز به همان اندازه پر معنی و ارزنده است. باید پذیرفت که زندگی و هدفهـای مــورد نظر انسان ممکن است دستخوش تغییرات قرار بگیرند که در این شرایط، تـوانـایی شما در تطبـیق خود با این تغییرات یک مقیاس بزرگ موفقیت بشمار میرود.
نیاز به دیدگاهی درون نگر
یک معلم مدرسه، راهبه، افسر ارتش و سرایدار میتوانند بطرق مختلفی مـوفق باشنـد. با اینکه موفقیت در کار ممکن است جذابتر از همه بنظر برسد، اگر در زمان مـورد انتـظار به آن دست نیافتید، بیم ناک نگردید. یک قـدم بـه عـقـب بـازگـشـته و عـلـت را بـررسـی نمایید.
خواه دوستانتان مقصر باشند و خواه اعتماد بنفستان، دقت کنید که قدمهای صحیحـی جهت بهینه نمودن فرصتها برای بدست آوردن موقعیتی موفقتر و راضی کننده تر بردارید.
به نقل از سایت مردمان
منبع : http://www.world-news.org
نقل از کانون دانش